سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحلیل

اقتصاد , • نظر

اقتصاد مقاومتی از منظر دین در چند عنصر خلاصه می شود: اولاً دین, مال را معرفی کرد, ثانیاً خطر فقر را بازگو کرد, ثالثاً راه تنظیم اقتصاد را عاقلانه و عادلانه ارائه داد. اما عنصر اول فرمود: مال, عامل قیام و قِوام یک ملت است؛ در سوره مبارکه «نساء» فرمود: ?لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً?؛[1] ملت اگر بخواهد قائم و مقاوم باشد چاره ای نیست که کیف و جیبش پر باشد؛ ملتی که دستش تهی است، از ستون محروم است، از قیام و مقاومت بهره ای نمی برد، این مال است که عامل قیام یک ملت است: ?لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً?. در همین زمینه فرمود: این ستون را نباید به دست لرزانِ افرادِ سفیه و بی عُرضه سپرد، آن مدیرِ سفیه و آن مدبّرِ لرزان، خود را نمی تواند تأمین کند، خودایستادگی را فرا نگرفته، چه رسد به اینکه بتواند ستون ملت و مملکتی را نگهداری کند. مال, عامل قیام یک ملت است؛ آن کسی که سفاهت اقتصادی دارد, درایت اقتصادی ندارد، صلاحیّت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند، اگر هم هوش اقتصادی دارد و لکن طهارت قُدسی و قداست عقل در او یافت نمی شود، او سفیه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نیست، بلکه بسیاری از افرادند که از نظر علمی، خردمند و پخته و فرهیخته هستند ولی از نظر عقل عملی سفیه اند. قرآن کریم کسانی را که راهیِ راه ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) نیستند سفیه می داند: ?وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ?؛ اگر این حدیث معروف در کنار آن آیه مشهور قرار بگیرد معلوم می شود که اینها دو قضیه مناسب اند: یکی اینکه «العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»؛[2] عقل آن است که خدا عبادت شود و بهشت کسب شود. عکس نقیض آن این است کاری که با آن نمی توان خدا را راضی کرد و ملت را خوشنود کرد و بهشت را کسب کرد، این سفاهت است و این عقل نیست: «ما لا یُعبد به الرحمن و لا یکتسب به الجنان فلیس بعقل»؛ اگر عقل نبود, سفاهت هست؛ این همان آیه معروف قرآن است که ?وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ?.[3] پس مال, ستون یک ملت است؛ مدیر و مدبّرِ سفیه که نتواند خود را اداره کند، عُرضه حفظ این ستون را نخواهد داشت، ملّت موظف است این مال را به دست افراد سفیه نسپارد؛ آن کسی که مدبریّت اجتهادی، یک؛ مدیریت جهادی، دو؛ فاقد این دو عنصر محوری است، سفیه هست و ملت موظف است که مال را به دست او ندهد. مطلب بعدی همان است که در سوره مبارکه «حشر» فرمود: مال که ستون است باید خیمه ای را بر فراز خود افراشته نگه دارد که بتوان همه ملت را زیر پوشش این خیمه نگه داشت، فرمود: ?کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ?؛[4] دولت را دولت گفتند، چون تداول می شود؛ این تداول و این ثروت که دست به دست هم می گردد نباید در یک منحنی محدود دور بزند, باید در کلّ این مدار 360 درجه بگردد؛ مثل خونی است که باید جریان داشته باشد و اگر در یک منحنی خاص بگردد، بقیه از جریان این خون محروم باشند فلج هستند؛ ملتِ فقیر فلج است, ملتی که جیبش خالی است, کیفش خالی است, تهیدست است، بدهکار است، مدیون است فلج است و ملت فلج قدرت قیام ندارد، چه رسد به مقاومت. نظام تلخ کاپیتال غرب این طور است که ?دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ?؛ نظام فروریخته سوسیال شرق از همین قبیل است که دولت سالاری است و ثروت دست دولت هاست، اما ملت از ثروت ملّی محروم هستند؛ در نظام سوسیال شرق، دولتی، ثروت را به دولت دیگر منتقل می کند می شود: ?دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ?. در نظام سرمایه داری کاپیتال غرب، ثروت و دولت را از دست یک سرمایه دار به دست سرمایه دار دیگر منتقل می کنند، این هم می شود: ?دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ?؛ اینکه گفتند 99 درصد در برابر یک درصد، ممکن است بخشی از اینها اغراق و مبالغه باشد; ولی این خطر هست که اکثری از آن دولت کلان طرْفی نبستند. پس برابر سوره «نساء» ثروتِ ملت، ستون آن ملت است و برابر سوره «حشر» ثروتِ ملت، خون ملت است، اگر این ستون، زیر سقف باشد، همه را پوشش می دهد و اگر خون در تمام جامعه جریان داشته باشد هر کسی به اندازه ظرفیت و استعداد خود بتواند از آن طرْفی ببندد، این جامعه سر پا و زنده است.
مطلب بعدی خطر تلخ فقر است؛ مستحضرید که قرآن کریم از لوازم و ظرایف ادبی عرب بهره های فراوانی برده است و همراهان خود را آگاه کرد. کسی که گداست و چیزی ندارد به او نمی گویند فقیر، بلکه به او می گویند فاقد یعنی مال ندارد. فقیر بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است، فقیر؛ یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است، کسی که گرفتار حادثه تلخ «فاقره الظهر» شد - که در سوره «القیامه» آمده[5] - این می شود فقیر؛ همان طوری که قتیل به معنای مقتول است، فقیر هم به معنی مفعول است: یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است. ملتی که جیبش خالی است, دستش تهی است، زمین گیر است؛ البته اول مسکین است بعد فقیر. مسکین؛ یعنی گرفتار سکون، بی حرکتی؛ ملت تهیدست از حرکت و پویایی ایستاده است و محروم است، یک؛ در اثر شکسته بودن ستون فقرات، زمین گیر است و مبتلا به نشستن است، دو؛ از این جهت گفتند فقیر، بدتر از مسکین است. این تعبیرهای تند قرآن کریم که اگر ملتی دستش تهی بود، قدرت حرکت ندارد و ساکن است، اولاً؛ قدرت ایستادن ندارد و نشسته است، ثانیاً؛ برای همین جهت است. بنابراین اگر ملتی شغل نداشته باشد، بدهکار باشد، گرفتار بانک های ربوی باشد، این ملت هرگز قائم نیست، چه رسد به مقاومت، چه رسد به ایستادگی در برابر حوادث تلخ. مطلب بعدی که قرآن کریم از این راه گوشزد می کند می فرماید: ملتی که سفره اش خالی است و بدهکار است و فرزند بیکار دارد و خودش هم بازنشسته است، این ملت دهنش به چاپلوسی باز است، هرگز اهل نقد نیست، هرگز اهل اعتراض نیست. در دو جای قرآن کریم از ملت تهیدست به «اِملاق» یاد کرده است فرمود: ?وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ?,[6] یا ?نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ?،[7] در یک جا مخاطب مقدم بر مغایب است و در یک جا مغایب مقدّم بر مخاطب است: ?نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ?, ?نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ?، در هر دو جا سخن از املاق است، املاق؛ یعنی تملّق گویی, چاپلوسی. شما مستحضرید کسانی که در این وزارتخانه ها تلاش و کوشش می کنند، می دانند معاونان آنها با آنها یک طور حرف می زنند، افرادی که در آبدارخانه هستند یک طور حرف می زنند، آبدارچی یک طور تملّق می گوید، معاون یک طور سخن می گوید. کسی که دستش تهی است، زبانش به چاپلوسی بسته است، ممکن نیست ملتی تهیدست باشد، زبانش به اعتراض و نقد و پاسخ گویی و مساله دانی و مساله خواهی و طلب خواهی، باز باشد. دهن ملت وقتی فقیر باشد به چاپلوسی باز است، کمر او شکسته است.
خلاصه بحث اقتصاد مقاومتی آن است که مال، ستون مملکت است و اهل اختلاس و اهل رومیزی و اهل زیرمیزی و کسی که ضعف مدیریت دارد و کسی که توان آن را ندارد کشوری که یک درصد جمعیّت دنیا را دارد؛ یعنی هفتاد میلیون و بیش از هشت درصد امکانات روی زمین در دست اوست، نتواند خود را اداره کند، گرفتارِ ?لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً?. در این مملکت همه چیز هست؛ جوان های فعال و بیکار فراوان، مال به دست بانک های ربوی - که ?یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا?[8] است - از یک سو و سرمایه دارانی که مشخص نیست از چه راهی در آوردند و در چه راهی صرف می کنند از سوی دیگر؛ اقتصاد مقاومتی با نصیحت حل نمی شود؛ با فهم است و فهم! بفهمیم مال در فرهنگ قرآن, ستون دین است و به دست مدیرانی سپرد که در اقتصاد مجتهد، در مدیریت مجاهد و با عزم ملی همراه است و این خون را در رگ های همه ملت جاری کرد تا ملت روی پای خود بایستد. این مساله را هم می دانید ملت را با شغل و کارگری و با مزدوری اداره کردن مکروه است؛ هرگز دین نمی خواهد ملت مزدور باشد. شما به کتاب های فقهی مراجعه کنید می بینید این باب را مرحوم صاحب وسائل در کتاب اجاره منعقد کرد که مکروه است انسان مزدور باشد، هر کس باید برای خود کار کند، تقویت تعاونی همین طور است، دامداری و کشاورزی همین طور است؛ این کشوری که هزارها هکتار همسایه دیوار به دیوار دریاست، وقتی علوفه را وارد می کند، این ملت هرگز توان مقاومت ندارد. مدیریّتِ منزّه از سفاهت, مدبریّتِ مبرّای از سفاهت, مدیریت و مدبّریتِ مبرّای از اختلاس و سرقت و رشوه و رومیزی و زیرمیزی, ملتِ منزّه از بانک ربوی- که ?یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا? - این ملت صد در صد مقاوم است, صد در صد قائم است. به امید آنکه این ملت این معارف را خوب درک کند, باور کند, در خود تمرین کند و به جامعه منتقل کند! به امید آن روز!                                                        

پاورقی:

[1] . سوره نساء، آیه5.

[2] . الکافی(ط - الإسلامیه)، ج‏1، ص11.

[3] . سوره بقره، آیه130.

[4] . سوره حشر، آیه7.

[5] . سوره القیامه، آیه25.

[6] . سوره إسراء، آیه31.

[7] . سوره أنعام، آیه151.

[8]. سوره بقره، آیه276.